خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

بیمارستان تموز بخش چهارم

بیمارستان تموز بخش چهارم

بین دروازة اول که فقط طنابی جهت ممانعت از ورود بود و دروازة دوم حدود 100 متر فاصله بود. دروازة سوم که آخرین دروازة ورود به اردوگاه بود نیز حدود 20 متر یا بیشتر با دروازة سوم فاصله داشت که با احاطة سیمهای خاردار مانند یک گذرگاه غیرقابل نفوذ توجه انسان را بخود جلب می کرد. دروازة سوم دارای دو نگهبان بود که فاقد اسلحة گرم بودند و تنها مجهز به سوت و باطوم بودند و همیشه مشغول گشت زنی جلو این دروازه بودند. هنگامی که یک خودرو قصد ورود به اردوگاه را داشت ابتدا در دروازة اول مورد بازدید قرار می گرفت و مدارکش کنترل می شد و به دروازة دوم می رسید. دوباره تفتیش و بازدید انجام می شد و پشت دروازة اول دوباره متوقف می شد. بیشترین جستجو و کنترل در این قسمت انجام می شد و گاهی اوقات حتی ماشین غذا بیش از یک ساعت در این مکان متوقف می ماند تا دستور حرکت داده شود. آمبولانس ما هم از دروازة اول گذشت و ما نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد چون چشمهایمان بسته بود فقط توقف آمبولانس و گفتگوی عراقی ها را متوجه می شدیم ولی پشت دروازة سوم در آمبولانس باز شد و یک افسر عراقی دستور داد چشمهایمان را باز کردند. آنها ما را پیاده کردند و به دقت تفتیش کردند و پس از ثبت اسامی و کنترل مدارک دروازة سوم باز شد و ما داخل اردوگاه شدیم. با دیدن دوستانمان دوباره حال و هوای اسارت به سراغمان آمد و آن استرس بسته بودن چشمها و تفتیش های عراقی ها به پایان رسید.

پس از چند روز دکتر عراقی به اردوگاه آمد و ارشد آسایشگاه مرا صدا زد و بهمراه او نزد دکتر عراقی رفتیم. اول نگاهی به قیافه ام کرد و بعد با حالتی تاسف بار گفت:

-         " انت طفل!" تو بچه هستی!

سپس چند فیلم رادیولوژی را نشانم داد و با کمک حسن زاهدی که مترجم عراقی ها و از اهالی خوزستان بود توضیح داد که ترکش در صورتم نمانده است و مشکل اصلی چشم چپم و عفونتهای زخم روی صورتم میباشد. یک بسته کپسول آمپی سیلین به من داد و گفت که تا شش هفته باید از این دارو استفاده کنم. ولی این بسته کپسول اولین و آخرین داروئی بود که در آن اردوگاه به من دادند. من از حرفه پزشکی چیزی نمی دانم ولی اطمینان دارم که خوب شدن این زخمها در اسارت و فقط خواست خدا بود و گرنه بهیچ وجه از نظر عقل و علم پزشکی قابل توجیه نمیباشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
انعکاس آب سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

ماکس مولر : کسیکه فقط یک دین را می شناسد دین دار نیست .
به روزم سر بزن.خوشحال میشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد