خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

نامه های اسارت بخش پنجم

فرستنده :حسینی میرعلی

محل اسارت: عراق ـ عنبر

گیرنده: سید حجت حسینی آدرس : ایران ـ تهران ـ خ فردوس بانک ملی ایران ـ چاپخانه آقای سیدحجت حسینی لطفاً برسانید به پدر بزرگوار و گرامی  

متن نامه: شکر خدایی را که منت نهاد بر این حقیر که سلامی بر پدر بزرگوار و عزیزم، که عاجز مانده‏اند تمام اشیاء، از ناطق و صامت، از وصف کمالش. و شکر خدای عزّ و جلّ که چنین پدری بر ما عطا کرد که فرشتگان در سراسر آسمان درود و رحمت بر آن نثار می‏کنند. ماهیها در کف دریا لحظه به لحظه، سلام نثارش می‏کنند. نگاه کردن به صورتش از عبادات افضل است. وقتی کسی به چهره‏اش می‏نگرد، حجابهای چندین ساله‏اش می‏شکافد. باور بفرمایید اصلاً نمی‏دانم چه بنویسم و چه بگویم! از اعماق کدام قلب، محبتهایم را به شما ابراز کنم؛ قلب تمام ما برای دیدنتان می‏تپد. آه! آه! شوقاً الی رؤیتک. فقط می‏گویم صدای هل من ناصر شاه دین را، به شما پدر گرامیمان لبیک می‏گویم. معذرت می‏خواهم که به خودم اجازه دادم و وقت گرانبهای شما را گرفتم. من شایسته آن نیستم که خواسته باشم حتی سلامی به شما عرض نمایم و قطره‏ای نیستم در مقابل اقیانوس. به امید آن که از این حقیر، بپذیرید و مطمئنم در آن صورت، خدا هم می‏پذیرد. (والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته دعا گوی شما الحقیر علی.

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام زبان دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.salamzaban.com

سلام

من خیلی آرزومندم که بتوانم حداقل یک گوشه ای از خاطرات دفاع مقدس و اسارت را به صورت کتاب و به زبان انگلیسی آماده کنم برای مردم دنیا همیشه تو این فکر بودم تا اینکه امروز مصاحبه شمارو تو مجله "کتاب هفته" مطالعه کردم و نمی دونم چرا احساس کردم شما میتونید کمکم کنید.

شاید درد مشترک

http://www.salamzaban.com

salamzaban@salamzaban.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد