خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

آسایشگاه اطفال بخش هفتم

آنها آدرس دقیق جائی که من سوخته بودم را می خواستند و من هم ترجیح دادم بگویم وسط آسایشگاه و کنار چراغ نفتی خوابیده بودم. آنها توضیح مرا قبول نکردند و ارشد آسایشگاه و مسئول چراغ نفتی را آوردند ولی از قرار معلوم آنها هم درست وسط آسایشگاه و کنار چراغ نفتی را به عراقی ها گفته بودند. آنها بالاخره دست از سر من برداشتند و گفتند:

-        اگر از کسی شاکی هستی می توانی به ما معرفی کنی تا مجازاتش کنیم.!

حتی پیشنهاد دادند اگر می ترسی تو را به اردوگاه دیگری منتقل می کنیم. ولی من از کسی شاکی نبودم و بعد از چهار روز مقرر شد از بهداری مرخص شوم. روز آخر وقتی خواستم از جلو اتاق سربازان عراقی رد شوم با کمال تعجب دیدم که حسن موش در حال فارسی صحبت کردن است و خیلی هم خوب و راحت فارسی حرف می زد. نتوانستم بفهمم با چه کسی حرف می زد ولی به محض رسیدن به آسایشگاه همه را در جریان گذاشتم که حسن موش فارسی بلد است و مواظب باشید چیزی نگوئید. ولی دیگر کار از کار گذشته بود و حسن موش بخوبی هزاران بار کلمه موش را مستقیما"از اسراء شنیده بود و منتظر فرصت بود تا عقده اش را خالی کند. تا لحظة ورود به آسایشگاه صورت خودم را در آئینه ندیده بودم. یکی از دوستان بنام محمودرضا که خیلی صمیمی بودیم نزد من آمد و درخصوص سوختن سرم سئوال کرد و من هم خواستم اثر سوختگی را به او نشان دهم. لذا باند روی پیشانیم را به آرامی برداشتم. با دیدن پیشانی من محمود یکه ای خورد و بطرف دستشویی دوید و شروع کرده به قی کردن، بیچاره روزه اش باطل شد و من که کنجکاو شده بودم در به در بدنبال یک آینه می گشتم. بالاخره یک آینه کوچک از بچه ها قرض گرفتم و صورتم را نگاه کردم. خیلی وحشتناک بود. تمام پوست پیشانیم کنده شده بود و پوست زیرین آن که خیلی سفید بود نمایان شده بود. خیلی ترسیدم و احساس کردم اثر این سوختگی برای همیشه می ماند. در اولین فرصت از عراقی ها خواستم که توسط پزشک معاینه شوم و از شانس خوب آن روز دکتری که معمولا" هفته ای یک بار به اردوگاه می آمد در بهداری بود، یکی از سربازان عراقی مرا به بهداری برد. می دانستم که بیشتر پزشکان انگلیسی را خوب می دانند و به همین دلیل با او انگلیسی صحبت کردم و در مورد مشکلم برایش توضیح دادم. خیلی خوشحال شده بود و سعی کرد کمکم نماید. او در مورد نگرانی من گفت:

-        « این سوختگی درجه 2 می باشد و به موهایت آسیب نمی رساند ولی اثر سوختگی در پیشانیت می ماند.»

نظرات 3 + ارسال نظر
شاپرک جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ق.ظ

تو رو خدا توو این روزا واسمون دعا کنید...
اگه عراقی ها با شما اینکارو میکردن امروز هم وطنامون دارن به دست هموطن میمیرن.تو رو خدا برامون دعا کنید....
حق ما رو حلال کنید...

هفت رنگ جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ب.ظ http://7rang.ir/counter/

با سلام

سیستم شمارشگر هفت رنگ ، شمارشگری با امکانات جالب

به 2 صورت فلش و متنی

هم برای مشاهده آمار بازدید وبلاگتان و هم برای بالا بردن زیبایی آن

با تشکر

-- راستگو -- یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
ما یک سایت جست و جو ایجاد کرده ایم که فقط سایت های به زبان فارسی در آن ثبت خواهد شد.
شاید به نظرتون کار اضافی باشه چون می شه از گوگل هم استفاده کرد.
ولی تفاوتش در این هست که ما چون سایت و یا وبلاگ های به زبان فارسی را ثبت خواهیم کرد و اگر کسی کلمه انگلیسی را جست و جو کند در نهایت با سایت و یا وبلاگ های فارسی مواجه خواهد شد که در گوگل اگر کلمه انگلیسی جست و جو کنید به سایت های انگلیسی مواجه خواهید شد.

اگر شما مایل به ثبت وبلاگ یا وب سایت خود در موتور جست و جو هستید ابتدا باید یک لینک در وبلاگ یا وب سایت خود به آدرس http://www.rastgo.com با عنوان "راستگو" بدهید و بعد در لینک زیر در خواست می دهید تا وبلاگ یا وب سایت شما در موتور جست و جو ثبت شود.
http://www.rastgo.com/submit-script/

متشکریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد