خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

خاطرات اسارت

خاطرات جنگ؛ اسارت و آزادی

اکابر بخش دوم

اسراء هم سعی می کردند حداکثر استفاده را از این دفاتر ببرند و برگه های سفید آنرا طوری که عراقی ها متوجه نشوند می کندند و ذخیره می کردند و یا برای نوشتن مقالات سیاسی، اخبار و حتی ادعیه استفاده می کردند. داشتن این دفترچه ها و کاغذها از دید عراقی ها خلافی بزرگ محسوب میشد و ما مجبور بودیم به شیوه های گوناگون این مطالب را از دید آنها پنهان کنیم. گاهی اوقات بعضی از این وسایل ممنوع بطور اتفاقی و یا در تفتیش های آسایشگاه لو می رفت و بدست عراقی ها می افتاد. آنها هم پس از شناسائی صاحب آن او را بشدت تنبیه می کردند. در آسایشگاه جایی برای پنهان کردن اینگونه وسایل وجود نداشت. فقط پشت پنجره هایی که با بلوک سیمانی آنها را مسدود کرده بودند و تنها 20 سانتیمتر آن باز بود. بعضی از وسایل را با نخ پنهان می کردیم و پس از سفید شدن وضعیت نخ را می کشیدیم و وسایل را بیرون می آوردیم. یک روز در آسایشگاه 2 کمپ 7 من چند دفترچه ادعیه و چند مطلب سیاسی را به همین شیوه در پشت بلوکهای سیمان پنهان کرده بودم که عراقی ها آمدند برای بازرسی آسایشگاه. همه اسراء را از آسایشگاه بیرون کردند و به تفتیش کوله های انفرادی، پتوها و متکاها پرداختند ولی چیزی نیافتند. اسراء هم از محوطه مشغول تماشای این صحنه بودند. فقط ارشد آسایشگاه به همراه سربازان عراقی در آسایشگاه حضور داشت. ناگهان یکی از بچه های اسیر با صدای نسبتا" بلندی گفت:

-        «ای وای خدا رحم کند بدبخت شدیم.»

از او پرسیدم:

-        چرا؟ مگه چیزی در وسایلت داری؟

-        نه، ولی ببین ستار دارد با آینه پشت بلوکها را نگاه می کند.

وقتی دقت کردم، دیدم درست می گوید سرباز عراقی که ستار و یا همان روباه نام داشت مشغول نگاه گردن پشت بلوکها با استفاده از آینه بود.

اکابر قسمت اول

اکابر

با ورود اولین گروه از نمایندگان صلیب سرخ جهانی و ثبت نام اسراء در کمپ 9 کمی از سختگیری و شکنجه کاهش یافت و این امر فرصتی را برای برنامه ریزی فعالیتهای اسراء بوجود آورد. عراقی ها با مسائل معنوی و مذهبی و سیاسی بشدت مخالف بودند و بر عکس به مسائل اضافی و لهو و لعب خیلی علاقه داشته و سعی می کردند اسراء به را این وادی هدایت کنند. این تضاد افکار همیشه بین اسرای ایرانی و نظامیان عراقی وجود داشت و هر دو طرف همیشه در صدد غلبه بر حریف بودند. البته عراقی ها توان نظامی و ابزارهای مختلفی داشتند که ما از آن بی بهره بودیم ولی ما هم ابزارهای معنوی بسیار کارآئی داشتیم که در بیشتر اوقات کار سازتر از حربه های دشمن بود. همواره از وجود صلیب سرخ حداکثر استفاده تبلیغاتی و غیره را می بردند و به آنها توصیه می کردند لوازمی مانند ابزارآلات قمار را در بین اسراء توزیع نمایند. ولی ما همیشه از آنها می خواستیم کتاب، مجله، مسواک، توپ، خمیردندان و از این قبیل وسایل برایمان بیاورد. از طرف دیگر ارتباط با صلیب سرخ مستلزم دانستن یک زبان خارجی مثل انگلیسی، فرانسه یا آلمانی بود که انگیزه ای بسیار قوی برای اسراء در جهت فراگیری زبانهای مختلف بشمار می رفت.

امکانات فراگیری علم و دانش در ابتدای اسارت صفر بود و هیچ نوع امکاناتی در این زمینه وجود نداشت. از نظر عراقی ها قلم و کاغذ ممنوع بود و با شدت با آن برخورد می کردند ولی با آمدن صلیب سرخ به هر اسیر یک دفتر 40 برگی و یک خودکار بیک تعلق گرفت. عراقی ها توصیه کردند که مطالب سیاسی و یا نظامی در دفاتر نوشته نشود و در مراجعه بعدی صلیب سرخ که دفتر و خودکار جدید می آورند دفاتر و خودکارهای قبلی را جمع آوری می کردند و گاهی هم آنها را بررسی و مطالعه می کردند و اگر مطلبی که توجه شان را جلب می کرد پیدا می کردند با صاحب آن دفتر به شدت برخورد می کردند.

به بهانه شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام

خطبه زیر با توجه به روز شهادت سرور ازداگان دوگیتی خالی از لطف نمی باشد.امیدوارم همه گی بهره مند شویم.

التماس دعا از همه ی عزیزان خواننده و آزاده

خطبه بدون نقطه امیرالمومنین علی علیه السلام 
اَحمَدُهُ حَمْداً مَمْدوداً مَداهُ وَ اُوَحِّدُهُ کَما وَحَّدَ الاَوّاهُ، وَ هُوَ اللهُ لا اِلهَ لِلاُمَمِ سِواهُ وَ لا صادِعَ لِما عَدَّلَهُ وَ سَوّاهُ.اَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلْاِسْلامِ وَ اِماماً لِلْحُکّامِ، مُسَدِّداً لِلرَّعاعِ وَ مُعَطِّلَ اَحْکامِ وَدٍّ وَ سُواعٍ، اَعْلَمَ وَ عَلَّمَ وَ حَکَمَ وَ اَحْکَمَ وَ اَصَّلَ الْاُصولَ وَ مَهَّدَ وَ اَکَّدَ الوُعودَ وَ اَوْعَدَ، اَوْصَلَ اللهَ لَهَ الاِکْرامَ وَ اَوْدَعَ روحَهَ السَّلامَ وَ رَحِمَ آلَهُ وَ اَهْلَهُ الْکِرامَ، مالَمَعَ رِئآلٌ وَ مَلَعَ رالٌ وَ طَلَعَ هِلالَ وَ سُمِعَ اِهْلالٌ.اِعْمَلوا -رَعاکُمُ اللهُ- اَصْلَحَ الْاَعْمالِ وَ اسْلُکوا مَسالِکَ الْحَلالِ وَ اطرَحوا الْحَرامَ وَ دَعوهُ وَ اسمَعوا اَمرَ اللهِ وَ عوهُ وَ صِلوا الْاَرْحامَ وَ راعوها وَ عاصوا الْاَهْواءَ وَ اَردَعوها وَ صاهِروا اَهْلَ الصَّلاحِ وَ الْوَرَعِ وَ صارِموا رَهْطَ اللَّهْوِ وَ الطَّمَعِ وَ مُصاهِرُکُمْ اَطْهَرُ الْاَحْرارِ مولِداً وَ اَسْراهُمْ
سؤدُداً وَ اَحْلاهُمْ مَورِداً وَ ها؛ هُوَ اَمَّکُمْ وَ حَلَّ حَرَمَکُمْ مُملِکاً عَروسَکُم المُکَرَّمَةَ وَ ماهَرَ لَها کَما
مَهَرَ رَسولُ اللهِ اُمَّ سَلَمَةَ وَ هُوَ اَکْرَمُ صِهْرٍ اَوْدَعَ الْاَوْلادَ وَ مَلَکَ ما اَرادَ وَ ما سَها مُمَلِّکُهُ وَ لا وَهِمَ وَ لا وُکِسَ مُلاحِمُهُ وَ لا وُصِمَ. اَسْئَلُ اللهَ لَکُم اِحمادَ وِصالِهِ وَ دَوامَ اِسْعادِهِ وَ اَلْهَمَ کُلّاً اِصْلاحَ حالِهِ وَ الْاِعْدادَ لِمَآلِهِ وَ مَعادِهِ، وَ لَهُ الْحَمْدُ السَّرْمَدُ وَ الْمَدْحُ لِرَسولِهِ اَحْمَدَ.

سپاس از آن خداوندی است که پادشاهی ستوده و مالکی پر مهر، صورت گر هر مولود و پناهگاه هر مطرودی است. گستراننده بستر زمین و استوار کننده کوهها و فروفرستنده بارانها و آسان کننده نیازها (و آرزوها) است.

دانا و آگاه به همه رازها و درهم کوبنده پادشاهان و نابودکننده آنهاست. در هم پیچنده (:و پایان بخش) روزگاران و برگرداننده آنهاست. اوست که هر چیز را وارد دَور می نماید و از دور خارجش می گرداند. عطایش همه چیز را فراگرفته و ابرِ سخایش کمال یافته و فروباریده و خواسته ها و آرزو(های بندگان) را برآورده است. و (به حکمتش) ریگزارها را گسترد و به ریگ آراست.
ستایش می کنم او را، ستایشی که امتدادش بلند (:و بی انتها) است؛ و یگانه اش می شمارم بدان گونه که (پیامبرِ) پر تضرّع و ابتهال یگانه اش می شمرد. و اوست خداوندی که امّتها را خدائی جز او نیست. آنچه که او استوار و مرتّب نمود کسی نیست که درهم ریزد.
محمّد را – به عنوان نشانه هدایت اسلام و پیشوای زمام داران (:و پیشوایان)، و اصلاح گر توده ها و تعطیل کننده احکام (:و رسوم بتهایی چون) وَدّ و سُواع – فرستاد. او (نیز تعالیم رسالت را) ابلاغ نمود و تعلیم فرمود (هر حکمی که لازم به بیان بود بدان) حکم نمود و (مبانی را) محکم ساخت؛ و اصول اساسی را پایه گذارد و زمینها(ی عملی اش را) مهیّا ساخت، و بر وعده ها(ی بشارت) تأکید ورزید و انذار و بیم داد.
خداوند اِکرام (خویش) را برای او پیوسته سازد و سلام (:و درود) را ملازم روانش گرداند، و آل و اهل بیت بزرگوارش را رحمت عطا کند، تا وقتی که کواکب می درخشد و بچه شتر مرغ می دود و ماه طلوع می کند و بانگی به گوش می رسد.
خداوند حفظتان کند. شایسته ترین اعمال را انجام دهید، و به مسیرهای حلال روید، و حرام را کنار افکنید و ترک گویید، به فرمان خدا گوش فرا دهید آن را به خاطر بسپارید و پیوند با خویشان را محکم نمایید، و مراعاتشان نمایید، و با هوسها مخالفت ورزید، و آنها را از خود دور کنید.
با اهل درستی و تقوا وصلت نمایید و از اهل لهو و آز ببُرید. این کسی که در پی وصلت با شماست از پاکزاده ترین آزادگان و شریفترین آنان، و شیرین (:و محبوبترین) آنان در (تبار و) خواست گاه.
آگاه باشید؛ که او اینک آهنگ شما را نموده، به حریم شما وارد گشته تا عروس گرامی (از تبار) شما را بگیرد و مهریّه اش را همان مهری قرار می دهد که رسول خدا، برای (همسرش) امّ سلمه قرار داده است، با اینکه این بزرگوار یهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست بدست آورد (و کسی از وصلتش امتناع نمی کرد). و هر که به او همسر داد، دچار سهو و اشتباه نشد و بر آن که با او پیوند نمود خرده ای گرفته نشد و خسارتی ندید.
از خداوند برایتان مسئلت می کنم که پیوندتان را ستوده گرداند و امدادش را به شما مداوم کند و به هر یک را آن چه مایه صلاح کار و آمادگی برای سرانجام و معادِ اوست الهام نماید.
و ستایش همیشگی مخصوص آن ذات (یکتا)ست و مدح و ثنا از آنِ رسول او احمد.

منبع: غدیر خم